"این که شهرسازی با امر سیاسی عجین است، آن قدر بدیهی است که لازم نباشد برایش شاهد آورد؛ گویی پولیتیک (سیاست) اساسا با پولیس (شهر) همزاد است. عجین بودن برنامه ریزی شهری با سیاست صرفا یک عبارت توصیفی نیست، بلکه گزاره ای تجویزی نیز هست. به قول فریدمن، بر خلاف نابرنامه ریز یا تکنیسین که مساله سیاسی را به سطحی فنشناختی فرو میکاهد، برنامه ریز کسی است که می کوشد با شناسایی ساحت سیاسی نهفته در مسایل فنی، آن استعلا بخشد . در این لف و نشر، شهر متناظر حوزه عمومی است و شهرساز همانند سیاست گذار."

نوشته بالا بخشی از مقاله ایست که برای ایران نامه نوشته ام. در این مقاله که در شماره 4 از سال 28 ایران نامه منتشر شده، سعی کرده ام توجه دست اندرکاران تولید و مدیریت فضا را به رخدادهای کارناوالی جلب کنم. در انتها هم کوشیده ام از فضای پوزیتیویستی روششناسی ام گریزی زده و نظریه ای هنجاری ارائه دهم. به گمان من در پرتو نظریه های هنجاری می توان برنامه ریزی فضایی را از پروسه ای تحلیلی به عملی اخلاقی ارتقا داد. نظریه ای که این مقاله بازتفسیر کرده است، ایده اش را از جمع بندی آرای برنامه ریزان فضای غیر رسمی وام گرفته و نامش را از مفهومی که مرحوم پیرنیا برساخته است، «فضای مردموار».

"فضای مردموار، نه طراحی بلکه حادث می شود. نسبتی با برنامه ریزی و مدیریت به معنای متداول آن ندارد. کاربری ها توسط مشاوران به آن «تخصیص» نمی یابند، بلکه کاربردهای آن توسط مردم، کشف و بازتفسیر می شوند. انتظام رسمی و یکنواخت با نظمی پنهان و تکثری طبیعی جایگزین می شود."

برای دیدن مقاله به این پیوند مراجعه کنید.


+ نوشته شده در یکشنبه دهم آذر ۱۳۹۲ساعت 6:10 توسط وحید وحدت |