«خصلتی است که میان تمامی بنیادگرایان راستین... مشترک است: خالی بودن از کینه و حسادت؛ به عبارتی دیگر بی تفاوتی نسبت به شیوه زندگی بی ایمانان.» با این مقدمه، ژیژک پرسشی اساسی مطرح می کند و آن این که اگر گروهی «واقعا باور دارند که راه رسیدن به حقیقت را یافته اند، چرا از بی ایمانان می هراسند؟ چرا به آنها حسادت می کنند؟»
وقتی در پاسخ به این سوال، ژیژک به تحلیل رفتار انسان هایی می پردازد که «عمیقا از زندگی گناه آلود ناباوران می رنجند، به آن توجه نشان می دهند، و با آن تحریک می شوند،» اشاره اش به اعضای خرده پای منکرات در شهرستانی دوردست نیست؛ او سعی دارد اورجی بیمارگونه، نژادپرستانه، سادیستی و سکسیستی داعش را توضیح بدهد.
مومنانی که نسبت به سبک های زندگی متفاوت از باورشان، آلرژی دارند، تاسف می خورند، خشمگین می شوند، و احساس ناامنی می کنند، به روایت ژیژک، نسبت به آن نوع زندگی حسادت می ورزند. این کینه و عصبیت اگر زمینه مساعدی بیابد به خشونت و تجاوز می انجامد. ژیژک نشان می دهد که این گروه، بر خلاف ادعایشان، به شکل پارادوکسیکالی سست ایمان هستند. طبعا «در مبارزه شان با دیگریِ گناهکار، وسوسه های خودشان را به پیکار طلبیده اند.»
اگر علاقه مندید این مقاله را بخوانید، به ترجمه من از این نوشته که در بخش اندیشه روزنامه شرق منتشر شده است رجوع کنید: