سعید و حسام رسیدند.
مدتی مهمان من هستند تا یک جایی برایشان دست و پا کنیم.
دست و پا کردن یعنی دست به سر کردن.
بیچارهها را نیامده بردم تفسیر.
تفسیر یعنی تلاش انسان برای جمع کردن سوتیهای باریتعالی.
فردا صبح کلهپاچه.
شب هم جشن یلدا.
یلدا یعنی جشن آدمیان در سالگرد چیرگی سیاهی بر سپیدی. ظلمت بر نور. شب بر روز.
۲۳ آذر را به فرشتگان باغ عدن تسلیت می گویم. الان می فهمم که فراقش چقدر برایتان سخت است.
برفک پریروز تبدیل شد به برف درست و درمان. اهالی معتقدند که این برف در چهل سال گذشته بیسابقه بوده. همیشه اتفاقات مربوط به آب و هوا بیسابقه است. جالب این که در 40 سال! من که بالشخصه این را در یزد هرساله شنیدهام که گرمای امسال، سرمای امسال، بارندگی، خشکسالی، برف طوفان تگرگ امسال در چهل سال گذشته بیسابقه بوده. چهل عدد دروغ است:
http://www.iranpress.ir/jahaneghtesad/Template2/News.aspx?NID=17883
نکته: برف با رب انار از گریپ فروت با نمک هم خوشمزه تر است.
برونگرا، واقع گرا، متفکر
به هر حال، تو هم برای خودت و هم برای دیگران مدیر عالیی هستی. و این دقیقاً به این خاطر است که تو ترجیح می دهی بیشتر سودمند فکر کنی، تا خلّاق؛ و بجای پیروی کردن از قلبت از عقل و منطقت کمک می گیری. معمولاً مردم هم به این طرز فکر، احترام می گذارند؛ ولی وقتی درخواستهای عشق و محبتشان به گوشهایی کاملا کر برخورد می کند، می تواند آنها را دیوانه کند.
به هر حال، سعی کن گاهی هم قلب داشته باشی
این نتیجهی یکی از این تست های شخصیت سنجی بنده است. لذت کشف این نکته که از محتوایش خشنودام را با گفتنش از شما خوانندهی عزیز دریغ میدارم. اما نکتهی جالب یکی از سوالاتش بود:
ترجیح می دهید پس از مرگ
1 فراموش شوید
2 با نفرت از شما یاد شود
بعد از آدم توقع دارند خوش قلب هم باشد.
فکر میکنم بالاخره ایدهی نسبیت زمان را فهمیدم. دو روزی که نوبت آشپزی من است زودتر از بقیه میرسد.
بزرگ شدن امری تدریجی نیست. آدمی یکهو چشم باز میکند می بیند اوهو، کجای کار است و کلی برای خودش مردی شده. حالا بیا و درستش کن.
صرفنظر از سیفالله، تنها موجود غیرزندهای که کلی باهاش حرف زدهام، کامپیوترم است. ناز خریدهام، عصبانی شدهام، منت کشیده ام، فحش دادهام، التماس کردهام، نفرین کردهام. لامصب محل سگ هم نمیگذارد. حالا بیا و صد سال وبلاگ بنویس، خم به ابرو نمیآورد اما امان از وقتی که یک کار جدی داری، میگذارد دم آخر همهی عیوب نرمافزاری، سختافزاری، فنی.. را یکجا تحویلت میدهد. نمونهاش پروژهی امشبمان با بن.
....قربونت برم، اینا شوخیه، شما به دل نگیریها!
جناب باری تعالی، پس این همه سکینه سکینه که میگفتی چه شد؟
روز شکرگزاری به آخرین پنجشنبهی نوامبر گفته میشود که در آن بوقلمونهای بسیاری دارفانی را وداع میگویند.
جمعهی سیاه در خارجه به فردای روزشکرگذاری گفته میشود که درآن مغازهداران عزیز سخاوتمند و سحرخیز میشوند.
بخشی از صورت جلسهی این هفتهی دعای کمیل:
مراسم این هفته مصادف شد با روز شکرگزاری. خدا را شاکریم که بار دیگر توفیق حضور در این گردهمآیی پرفیض را فراهم آورد. نماز ظهر و عصر به امامت آقا میثم برگزار شد. سپس آقای احسان دوانی تفسیر شیوایی از سورههای فیل و قریش ارائه کردند. صاحبخانه همگی را با تدارک دیدن بوقلمون مفصل بار دیگر شرمنده کردند...
رسم است که در روزشکرگزاری نعمتهایی که خدا در یک سال گذشته به فرد عطا کرده را یادآوری کرده و شکرش را به جا میآورند:
خدایا
از این که من را به عیالات مکرمه رساندی ممنونم.
از این که من را به ایالات متحده رساندی ممنونم.
وام ازدواجه خیلی نبود ولی دمت گرم.
لپ تاپ من را دزدیدند که این دفعه را نادیده میگیرم.
راستی این مقالهی ما که شانسی شانسی علمی پژوهشی شد کار تو بود نه؟ خیلی حال کردم.
بابت آن اتفاق کذایی آخر اسفند خیلی ازت دلخورم. با شاید یک خیری توش بوده و اینها هم گول نمیخورم.
تو را سپاسگزارم از این که در این روز خجسته، بوقلمون نیستم.
برای این که شکرها به حدنصاب برسد بابت این که آب رادیاتور فقط صورت من را سوزاند اما آسیبی به چشمهایم نرسید، متشکرم.
پیشاپیش از این که این مردک سال آینده رئیسجمهورمان نیست نیز کمال تشکر را دارد. (این آخری را گفتم بلکه تو رودربایستی بیفتی)