جناب باری تعالی، پس این همه سکینه سکینه که می­­گفتی چه شد؟

 

روز شکرگزاری به آخرین پنج­شنبه­ی نوامبر گفته می­شود که در آن بوقلمون­های بسیاری دارفانی را وداع می­گویند.

جمعه­ی سیاه در خارجه به فردای روزشکرگذاری گفته می­شود که درآن مغازه­داران عزیز سخاوتمند و سحرخیز می­شوند.

 

بخشی از صورت جلسه­ی این هفته­ی دعای کمیل:

مراسم این هفته مصادف شد با روز شکرگزاری. خدا را شاکریم که بار دیگر توفیق حضور در این گردهم­آیی پرفیض را فراهم آورد. نماز ظهر و عصر به امامت آقا میثم برگزار شد. سپس آقای احسان دوانی تفسیر شیوایی از سوره­های فیل و قریش ارائه کردند. صاحب­خانه همگی را با تدارک دیدن بوقلمون مفصل بار دیگر شرمنده کردند...

 

رسم است که در روزشکرگزاری نعمت­هایی که خدا در یک سال گذشته به فرد عطا کرده را یادآوری کرده و شکرش را به جا می­آورند:

خدایا

از این که من را به عیالات مکرمه رساندی ممنونم.

از این که من را به ایالات متحده رساندی ممنونم.

وام ازدواجه خیلی نبود ولی دمت گرم.

لپ تاپ من را دزدیدند که این دفعه را نادیده می­گیرم.

راستی این مقاله­ی ما که شانسی شانسی علمی پژوهشی شد کار تو بود نه؟ خیلی حال کردم.

بابت آن اتفاق کذایی آخر اسفند خیلی ازت دلخورم. با شاید یک خیری توش بوده و این­ها هم گول نمی­خورم.

تو را سپاسگزارم از این که در این روز خجسته، بوقلمون نیستم.

برای این که شکرها به حدنصاب برسد بابت این که آب رادیاتور فقط صورت من را سوزاند اما آسیبی به چشم­هایم نرسید، متشکرم.

پیشاپیش از این که این مردک سال آینده رئیس­جمهورمان نیست نیز کمال تشکر را دارد. (این آخری را گفتم بلکه تو رودربایستی بیفتی)

+ نوشته شده در یکشنبه دهم آذر ۱۳۸۷ساعت 9:33 توسط وحید وحدت |