متن زیر فصل هشتم کتاب مقدمه ای بر معماری نوشته جان وید است که در سال 1380 ترجمه کردم. بسیاری از مدرسین معماری این کتاب را برای درس مبانی نظری معماری توصیه می کنند.
Wade, John (1979): Architectural Programming, form “Introduction to Architecture” edited by James C. Snyder and Anthony J. Catanese, Mc Graw-Hill, Inc. 191-207.  


[در صورتی که تصاویر مربوط به این نوشته فعال نبود، می توانید از این پیوند، فایل پی دی اف مقاله را دریافت نمایید]

____________________________________________________

برنامه ریزی معماریانه

نوشته جان وید

ترجمه وحید وحدت

طراحي معماریانه شامل مراحل برنامه ريزي، طرح نقشه و طراحي مي­باشد. برنامه ريزي را مقدمتاً مي توان گزينش و سازماندهي اطلاعات لازم براي طراحي ساختمان عنوان نمود. در حالي كه برخي از اقسام برنامه ريزي بسيار ساده است و صرفاً به اجراي خواسته هاي كارفرما در مورد بنا بسنده می شود؛ ديگر انواع برنامه ريزي ممكن است بسيار پيچيده و خواستار روش هاي سخت و تكنيك هاي نامتداول باشد. اين فصل يك مسير گام به گام براي برنامه ريزي معماریانه ارائه مي دهد.

 
برنامه ريزي:
كار يك معمار مي تواند به چندين محدوده ی متفاوت تقسيم شود. در اولين مرحله ی كار با عنوان برنامه ريزي[1]، معماران خواسته هاي كارفرما را تشريح مي كنند كه براي چه كسي طراحي ساختمان صورت مي گيرد و نيازهاي اين كارفرما چيست. در مرحله ی دوم آن ها مشكلات عمومي كارفرما را به مشكلات «استاندارد» كوجك تر، كه راه حل هاي شناخته شده یا ساده تري دارند؛ تقسيم مي نمایند. گاه به اين مرحله طرح نقشه[2] نيز اطلاق مي شود. در مرحله ی سوم كار، معماران از اطلاعات دو مرحله ی اول به عنوان راهنمايي براي توسعه ی ايده ی نهايي به منظور شکل دادن و ساختن بنا استفاده مي كنند؛ كه به اين مرحله «طراحي» عنوان مي شود. (البته به كل فرايند طي شده نيز طراحي اطلاق مي شود). آن گاه معمار تمامي جزئيات طرح را سامان داده و نقشه ها و موارد لازم براي اجرا و ساخت بنا را توسعه مي دهد. معماران در فاز نهايي، برفرايند ساخت و ساز نظارت لازم را انجام مي داده و شیوه ی اجرای پیمان کاران را تایید می کنند.
هنگامي كه معماران در قرارداد خود شرحي فني[3] از خدمات طراحي كه قرار است اجرا كنند، ارائه مي دهند؛ برای آن که بتوانند شرحی روشن از مراحل مختلف كار به كارفرما بدهند، آن را با حالتي تقريباً متفاوت توضيح مي دهد. اين تشريح فني ساختمان بدين قرار است:
معماران عنوان می کنند که ابتدا كارفرما بايست برنامه اي براي ساختمان ارائه دهد. آن ها اين مرحله از كار را «طراحي حدودی[4]» می نامند. در اين مرحله، معماران بخشي از كاري كه بعداً برنامه ريزي ناميده خواهد شد را انجام داده و شرح برنامه ی[5] مختصري از بنا را ارائه و توسعه مي دهند. از آن جا كه اين شرح برنامه معمولاً اكتشافي بوده و در جهت استخراج اطلاعات از كارفرما (شامل علايق و خواسته هاي او) مي باشد؛ حالتي كاملاً پژوهشي دارد.
معماران مرحله ی دوم را «توسعه ی طراحي[6]» نام نهاده اند. در طول اين مرحله آن ها از طریق اطلاعات كسب شده از كارفرما و همچنین طراحي حدودی پذيرفته شده توسط او، هدايت مي شوند. آن ها كار بر روي برخي از مشكلاتي كه لازم است براي عملكرد صحيح بنا مرتفع شوند، را آغاز مي كنند. هنگامي كه اين مشكلات حل شوند، طرحي پرداخته شده براي بنا مهیا مي شود. هنگامي كه اين مرحله قطعي شد، معماران به مرحله ی «نقشه های اجرایی[7]» مي رسند. كه در آن طرح هاي واجد جزئيات و مشخصات فني براي ساختمان، تکمیل می شوند. و پس از آن مرحله ی «اجرا[8]» است كه قرارداد ساخت بين پیمان کار و كارفرما تنظيم مي شود.
اين دو شرح از كار معمار گرچه متفاوتند اما متناقض نيستند. آن ها صرفاً بر وجوه مختلفي از كار تأكيد مي كنند. در حالت اول به بسط مفهومي[9] كار اهميت داده شده حال آن كه در حالت دوم بر محصولات مقاطع مختلف آن مكث شده است. هر شیوه در بستری متفاوت كاربرد خاص خود را دارد. هر چند بايست هر دو تعريف را در ذهن داشت، اما آن چه این مقاله بدان خواهد پرداخت عموما مباحث بسط مفهومي است.
 برنامه ريزي معماریانه ارتباط مستقيم با اطلاعات دارد. معمار بايست بداند مشتري او چگونه است، اهداف و نيازهايش چه هستند و به چه كيفيت ونوعی از ساختمان تمايل دارد؟
 سابقاً و در مواردی حتا امروزه، متداول بوده است كه کارفرما قادر باشد نوع ساختماني كه به آن احتیاج دارد (چه مدرسه باشد چه كليسا و چه تالار شهر) را شرح دهد. ابعاد تقريبي را بيان كرده و مكان آن را مشخص كند تا معمار بتواند كار طراحي را آغاز نماید. نكته ی مهمتري كه در كار معماري هست سبكي است كه معمار بر ساختمان تحميل مي كند. در زمان هاي قديم معمار معمولاً نمي توانست تضمين دهد كه ساختمان دقيقاً آن گونه كه مد نظر مشتري است، عمل کند. روش هاي مهندسي چندان دقيق نبودند و مشتري چندان بر نيازهاي ساختمان واقف نبود. اما رفته رفته وضعيت تغيير كرد؛ درجات بسيار دقيقي از نظارت مهندسي براي سيستم هاي سرمايش، گرمايش، تاسیسات برقي، سيستم هاي سازه اي و بسياري ديگر از مراحل ساخت بنا بر كاركرد ساختمان تأثير مي گذارد. مشتري ها نيز در تبيين نيازهاي خود بالغانه تر رفتار مي كند. از اين حيث امروزه برنامه ريزي معماریانه نسبت به سابق تبديل به مرحله اي با اهميت در فرايند طراحي شده است. بسته به نوع ساختمان و نيز مشتريي كه براي او طراحي مي شود، برنامه ريزي مي تواند مرحله اي نسبتاً ساده يا نسبتاً پيچيده و طولاني در فرآيند طراحي باشد. اين مساله به چنان امر مهمي تبديل شده كه برخي از شركت هاي معماري به صورت تخصصي به ارائه ی خدمات برنامه ريزي با استفاده از تكنيك هاي ويژه اي متمركز شده اند. آن ها در مواردی که اين برنامه ريزي امري پيچيده و دشوار باشد، از شگردهایی ویژه بهره می گیرند.
مي توان از يك فلوچارت (مشابه آن دسته از فلوچارت هايي كه در برنامه ريزي كامپيوتري استفاده مي شود) براي نشان دادن محدوده ی فرايندهاي متفاوت برنامه ريزي، بهره گرفت. با وارد کردن سوالات متفاوت (نكات تصميم گیری) در اين نمودار مي توان فهمید كه در چه مواردي استفاده از عمليات پيچيده، ضرورت مي يابد و در چه مواردي مي توان از بكارگيري آن ها چشم پوشي كرد. فلوچارت زير چنين فرايند برنامه ريزي را معرفي مي كند. مهم ترين مراحل در اين دياگرام چنين هستند:
1- شروع برنامه
2- توسعه ی برنامه
14- آماده سازي برنامه
15- ارائه ی برنامه
اين چهار مقطع بدين دليل از اهميت ويژه اي برخوردارند كه چه برنامه ساده باشد وچه پيچيده، لازم الاجرا هستند. آنگاه بسته به نوع جوابي كه به سئوالات داده مي شود ساير مراحل مورد استفاده قرار مي گيرند.
اين چهار سئوال عبارتند از:
1-آيا اطلاعات كافي است؟
2-چه نوع اطلاعاتي لازم است؟
3-كداميك از انواع پژوهش مبتني بر واقعيت[10] لازم است؟
4-كداميك از اقسام پيمايش[11] به کار می آید؟
 

شروع يك برنامه:

برنامه ريزي عموماً با روالی تجربي آغاز مي شود و آن هنگامي است كه معماران نخستين مكالمات خود را با مشتري انجام مي دهند. اگر مشتری ها با نوع ساختمان آشنا باشند، معماران مي توانند با استفاده از ليست سئوالات تنظيم شده درباره ساختمان به آن ها كمك كنند. وگر نه ممكن است لازم شود تا با انجام مطالعات همگون[12] با ساختمان بيشتر آشنا شوند. طراحي يك ساختمان فرايندي كاملاً شناخته شده است و معماران عموماً مي دانند به چه نوع اطلاعاتي براي دستيابي به طراحي موفق احتیاج دارند. اگر ساختمان غير عادي باشد ممكن است لازم شود تا آنان اطلاعاتي تکمیلی را گردآورند. در هر حال براي راه اندازي فرايند برنامه ريزي بايد كليه ی اطلاعات لازم را شناسايي كنید. دسته بندي اطلاعات كسب شده به صورت موضوعی (شخص، هدف، رفتار، عملكرد، شي) نشان مي دهد چه اطلاعاتي ناقص است و مرحله ی اطلاعات اندوزی[13] معمار را سامان می دهد. هنگامي كه معماران بحث در مورد ساختماني كه قرار است طراحي كنند را با كارفرما آغاز مي كنند، بايد چند وظيفه را انجام دهند. اول بايد تا حد مقدور درباره ی مشكلات كارفرما آگاه شوند. اين شامل مواردی است نظير شناسايي نوع ساختمان، شناخت اشكالات موجود در ساختمان فعلي، برآورد شدت مشكلات كارفرما، تخمين ميزان كار طراحي لازم و شناخت احتیاجات كارفرما (براي طراحي بلند مدت، براي مطالعات امکان سنجی يا براي نقشه هايي كه به منظور ساخت فوري هستند). آن ها علاوه بر این بايستی بودجه ی مناسبي براي ساختمان تدارک کنند.

پس از آن كه معمار و همکارانش در شرکت، به شناختي اولیه از مشكلات كارفرما دست يافتند؛ ممكن است لازم شود تا با طرح سئوالاتي با نوع ساختمان آشنا شوند. اگر شركت، ساختمان هایي مشابه را در گذشته طراحي كرده باشد، ممكن است مروري بر مجلات و تصاوير روز كفایت کند. هر چند اگر تا كنون چنين بنايي را نساخته باشند، احتمالا مطالعه ای دقيق تر و جدي تر لازم می شود. اين كار به صورت جمع آوري نقشه هاي ساختمان هاي همگون و دسته بندي آن ها و استخراج ايده هاي كلي كه در طراحي آن ها استفاده شده، انجام مي شود. چنين مطالعه اي مي تواند با گسترش منطقي اين پلان هاي پايه به نقشه هايي قابل استفاده، پيش برود. این آشنایی سازی بسيار ضروري است چرا كه به شناسایی سئوالاتي كه قرار است از كارفرما پرسيده شود، كمك مي كند.

فرایند برنامه ریزی

پس از اين آشنایی سازي، معماران به مرحله طرح سئوالاتي پرداخته شده تر و با جزئيات ريزتر در مورد مشكلات كارفرما دست مي يابند: آيا در اندازه و ماهیت تشكيلات طرف قرارداد، تغيير حاصل شده است؟ آيا اهداف ساختمان تغيير كرده اند؟ آيا کارفرما مايل است توانايي انجام كارهايی متفاوت در همان قالب طراحي شده ی پيشين را داشته باشد؟ آيا ساختمان جديد بايد عملكردهايی متفاوت را تأمين كند؟‌ آيا ساختمان بايست ماهیت جديدي به خود بگيرد؟ آيا ساختمان كنوني از لحاظ عملكردي، کالبدی و يا اقتصادي ناکارامد شده است؟ آيا چيزي از محيط اطراف ساختمان تغيير كرده است؟ آيا اكنون آلودگي، ترافيك و يا سر و صداي بيشتري وجود دارد؟ معمار در تمام فرایند كسب اطلاعات در مورد مشكلات كارفرما، اقسام اطلاعات لازم براي طراحي ساختمان را مد نظر دارد. اين قسم از اطلاعات در جدول 1 مشخص شده است.
 
جدول 1
 اقسام اطلاعات برنامه ريزي ـ يك سيستم طبقه بندي
1- اصول طرح جامع
2- محدوديت ها و چالش های طرح
3- ويژگي هاي سايت
4- نيازهاي توسعه ی بستر
5- نيازهاي عملكردي تجهيزات
6- ويژگي ها و مشخصات ساكنين
7- نيازهاي خاص از نظر تجهيزات:
الف- فضاها و ابعادشان
ب- تعداد و شخصيت ساكنين
ج- موقعيت نسبي و روابط داخلي[14]
د- ويژگي ها و خدمات تجهيزات ویژه ی معماري
8- موقعيت نسبي و روابط داخلي فضاها
9- بودجه
10- انعطاف براي رشد و تغييرات ساختاري آتي
11- تواتر نيازها در میان احتیاجات متفاوت
(استخراج شده از:
Harold Horowitz, “The Program’s the Thing” AIA Journal 47 (may 1967): 94-100
 
روش مرسوم براي ساماندهي سوالات، دسته بندي آن ها بر اساس موضوع است. چندين شیوه ی مختلف از دسته بندي وجود دارد كه مفيد است. متداول ترين روش، استفاده از دسته بندي سلسله مراتبي است كه در طي آن سئوالات در مورد ساختمان مطابق با شیوه ای دسته بندي می شود كه ساختمان نهايتاً قرار است بر آن اساس سازمان يابد. بدین ترتیب سئوالاتي درباره ی ساختمان به عنوان يك كل، در خصوص بخش های مختلف و يا تقسيمات كلي ساختمان و يا هر زیرمجموعه ی ديگر و حتا اتاق های مجزا وجود دارد.
 گزاره های مربوط به برنامه ريزي[15] توسط كارفرما در اشكال متفاوت و تنوعی محدود ارائه مي شود:
گزاره هایی در مورد كارفرما، اهدافش، رفتارهاي مد نظرش، عملكردهاي لازم، ويژگي هاي کالبدی كه ساختمان بايد داشته باشد. از آن جا که اين گزاره ها مي توانند از شکلی به شکل ديگر تبديل شوند، معمولاً بهتر است طبقه بندي گزاره های برنامه ريزي در چندين دسته ی مختلف صورت گیرد.
استفاده از شیوه های استاندارد طبقه بندي براي جمع آوري اطلاعات برنامه، محاسن مختلفي دارد: اولاً اين كه معماران مي توانند كامل بودن اطلاعات را بسنجند. ثانياً با اندكي تجربه مي توانند دريابند كه آيا همه ی اطلاعات با هم سازگارند يا اينكه بعضاً متناقص اند. سوم اينكه آن ها مي توانند اطلاعات مهم تر را تميز دهند. و چهارم این که در برابر مراحل بعدي برنامه ريزي مي توانند اطلاعات را با استنتاج و يا حدس، وسعت دهند.
پس از آن كه معماران اولين مكالمه با كارفرما را انجام دادند، مي توانند شاکله ی برنامه[16] را مشخص كنند. از آن جا که چنين شاكله ای نشان گر كارهايي است كه بايد انجام شود تا برنامه ی کلی لازم براي ساختمان تکمیل شود؛ بسيار مفيد مي باشد. شاکله ی برنامه متأثر از دو ملاحظه ی اصولي است: چه مقدار از اطلاعات را كارفرما بايد بيان كند و چگونه راهبرد طراحي معمار، از اين اطلاعات به صورت بهينه استفاده مي كند. فلوچارت زير، روش تشريح شده براي آ‎غاز توسعه ی برنامه را به صورت خلاصه نشان مي دهد:
جدول 2
 تقاضاهاي اطلاعات برنامه
شخص (ویژگی های شخص- ساختار[17])
كارفرما، سازمان كارفرما
ساختار سازمان، كارمندان و خدمه، تقسيمات اصلي بخشهاي ساختماني
پرسنل سازمان، وظايف و رتبه ی پرسنل، سازمانهاي غير رسمي، ساختار اجتماعي
سازمان هاي مرتبط، سازمان هاي كنترل كننده و خدماتي
بهره بردار، كارفرما، مشتري، ارباب رجوع و…
شخصيت بهره برداران
تغييرات كارمندان، سازماندهي كارمندان، كاركنان سازمان، استفاده كننده ها، تغييرات خواسته شده، تغييرات آتی
اهداف (ویژگی های رخداد- کارکرد[18])
اطلاعات عمومي در خصوص تأثيرات اجتماعي
طرز تفكر، اهداف کلان، اهداف خرد، اصول و برنامه های كارفرما
اهداف واصول بهره بردار
اصول طرح جامع توسعه
نكات ايمني
تفسير در اهداف و اصول
تغييرات خواسته شده، تغييرات آتي
رفتار (ویژگی های رخداد- ساختار[19])
طرز کار سازمان
طرز کار سازمان در ارتباط با ساختار آن
عملكرد سازمان در ارتباط با اهداف و اصول
رفتار پرسنل سازمان (قاعده مند و بی قاعده)
رفتار استفاده كننده ها (قاعده مند و بی قاعده)
تغييرات در رفتارها
تغييرات خواسته شده، تغييرات آتي
عملكرد (ویژگی های موضوع- عملکرد[20])
سيستم عملياتي، سيستم وظايف
سيستم های اطلاعات و سيستم های حركتي
سيستم هاي جابجايي مواد
سیستم های ادوات، سيستم هاي محيطي
محصوریت فضا، سيستم هاي تقسيم بندي، سيستمهاي سازه اي، الزامات اجراي سازه، سيستم هاي اطفاي حريق، سيستم هاي هشدار دهنده، تهويه
 تغيير در عملكرد
 تغييرات خواسته شده، تغييرات آتي
موضوع (ویژگی های موضوع- ساختار[21])
پروژه هاي موجود مشابه از لحاظ عملكرد، ابعاد و شرايط
وضع موجود ساختمان، تجهيزات، مبلمان و امكانات آن
وصع سايت و نيازهاي آن، دسترسی سایت، دسترسی به تجهیزات، طراحي منظر، شرايط خاك، محوطه، اقلیم
محدوديت هاي خاص، محدوديت در نيازهاي طراحي، امكانات آن، بازشوهای تهويه، سرويس هاي بهداشتي...
نيازهاي مؤسسات واگذار كننده و بيمه کننده
 نيازهاي طرح نقشه، منطقه بندی
تغيير در موضوعات، شرايط نگهداري
تغييرات خواسته شده، تغييرات آتي
 
توسعه ی برنامه:

پيش از آن كه معماران بتوانند برنامه را به پیش ببرند بايستی رویه ی برنامه ريزي را طراحي كنند. در مرحله ی اول، گفتگو با كارفرما ضرورت برنامه ريزي را به ما نشان داد. اينك گام هايي را باید جهت داد که به معمار براي به انجام رساندن برنامه ريزي كمك كند. اگر كارفرما مقدمات برنامه ريزي را به خوبي پايه ريزي كرده باشد، ادامه ی كار نيز قطعا ساده خواهد بود. معمار فقط بايد برنامه را از لحاظ كامل بودن، سازگاري و دقت چك كنند. با این حال اگر كارفرما از معمار خواسته باشد که برنامه ریزی ساختمانی را انجام دهد که تا به حال نمونه ی آن ساخته نشده، کار به غایت دشوار خواهد بود. اگر در مورد افرادي كه از ساختمان استفاده خواهند کرد، اطلاعات اندكي وجود داشته باشد؛ مرحله ی شناخت مي تواند دشواري هايي در برنامه ريزي اِعمال كند؛ حتا اگر نوع ساختمان مأنوس باشد.

براي طرح اندازي رويه ی برنامه ريزي، معمار بايد بداند چه داده هايي لازم است؟ و از اين داده ها كدام مفيد است؟ آيا داده ها به اين شكل وجود دارند؟ چه موقع اقسام مختلف اين داده ها لازم خواهد بود؟ چه كسي مي تواند اين داده ها را جمع آوري كند و اين داده ها از چه كسي گرفته خواهد شد؟ معماران بايد روشي متناسب با موارد فوق براي دست يابي به داده ها اتخاذ کرده و شاکله ای كه داده ها را سازمان مي دهد، تنظيم نمایند. داده ها را تحليل کرده و برای جمع آوري داده ها اقدام كنند. در عالم واقع معماران به طور معكوس عمل مي كنند. یعنی از اطلاعات لازم برای مراحل پیش رو آغاز می کنند تا بتوانند آن ها را در شکل صحیح به کار گیرند. در صورتي كه بخش هایی از داده ها به شکلی قبلا سازمان یافته، نزد كارفرما يا ديگر منابع، موجود باشند؛ مي توان در اتلاف وقت و انرژی جلوگیری کرد:
نمونه هايي شامل نقشه هاي وضع موجود ساختمان و نمودار سازماني شركت يا مؤسسه اي كه از ساختمان استفاده خواهد کرد، نموداري از فرآيند توليد شركت مذبور و نظایر آن. پس از آن كه از اين منابع كاملاً بهره گرفته شد وظیفه ی معمار است که تبيين كند كه مابقی اطلاعات لازم را از کجا می توان تهیه کرد. در حالي كه پاسخ سئوالات راهبردی را باید در حیطه ی مديريت كلان جُست، اما بسياري از پرسش های جزئي را فقط افراد نزديك به مساله مي دانند.

توسعه ی برنامه  
نیاز های داده اي را بايد در منابع داده ها پی گرفت. در اين مرحله نيز همانند مصاحبه هاي اوليه، می توان از پرسشنامه استفاده كرد. هنگامي كه پرسشنامه ميان شماري از افراد توزيع مي شود دقت قابل توجهي در خصوص نحوه ی مواجهه با آن بايد صورت گيرد. تنظيم چنين پرسشنامه اي نياز به مهارت تخصصي دارد اگر معماران چنين مهارتي را ندارند ممكن است ناگزیر به استفاده از مشاورين متخصص براي كمك به آماده سازي پرسشنامه اي موجز و موثر باشند. هنگامي كه پرسشنامه هايي متناسب با منابع مختلف داده ها تنظيم شد، بايد مصاحبه هايي نيز با اشخاص و گروه ها برنامه ريزي و اداره شود. در صورتی که داده ها با يكي از قالب های استاندارد به کار رفته طرح هاي پیشین معمار، مطابق شود و هيچ محدوديتي بين اجزاي مختلف داده ها نباشد، تلاش اندکی صرف سنجيدن داده ها می شود. اگر داده ها كامل باشد مي توان پس از تایید آن ها توسط کارفرما، توسعه ی برنامه ريزي را پي گرفت.
اگر اين داده ها نتواند در شكلي استاندارد جا بيفتند، تلاش قابل ملاحظه اي براي سنجيدن داده ها[22] صورت گرفته و حتا ممكن است دسته بندي جديدي شكل بگيرد. براي مثال داده ها ممكن است ضرورت بيش از پیش ساختمان را به پرسنل خدماتی و تعميرات نشان دهند و نتیجتا ممكن است سازماندهي مجددي از طبقه بندي ها براي تامین فضا و تجهيزات براي اين افراد لازم شود. معماران با طرح طبقه بندي مناسبي مي توانند میزان كامل بودن اطلاعات را بسنجند. همنطور می توانند تمايزات قابل توجه بين اجزاي مختلف داده ها (كه مي تواند ویژگی های متفاوت اجزاي ساختمان را تعیین کند) و يا ناسازگاري ميان اجزاي مختلف داده ها را شناسایی کنند. اگر تضادهايي وجود داشته باشد بايد روشن شود كه آيا اين ها محصول اشتباه و عدم دقت در جمع آوري داده ها است و يا تناقضاتي واقعي در اهداف و تمايلات كارفرما و يا در بخش هاي مختلف سازماندهي او وجود دارد؟ اگر تناقضات محصول بي دقتي و اشتباه باشد، فرآيند تجدیدنظر[23] ممكن است ضرورت يابد اگر تناقضات واقعي و معطوف به اصول كارفرما  باشد، معمار باید با كارفرما در تشريح واضح تر و دقيق تر اين اصول به منظور رفع تناقضات، همكاري كند. اگر این اصول را بتوان در گزاره هایی ارزشی[24] بیان کر،د تصویر کردن شرایط محتمل در آینده که اصول کارفرما را تحت تاثیر قرار می دهد، می توان بسیار مفید باشد. شگردهای فرضیه های تصميم گيري[25] براي اتخاذ اين اصول نهایی به ما كمك می كند. اگر معمار در اين تكنيك ها مهارت نداشته باشد، می تواند از مشاورین تئوري سيستم ها[26] و تحقیق در عملیات[27] استفاده کتد. هنگامي كه داده ها، موجود و مکفی است، مي توان آن ها را به شکلی که زمینه ساز اولين گام های طراحي است، سازمان داد. در ساختمان هاي ساده تر، معماران مي توانند مستقيماً به مرحله ی «دياگرام هاي حبابي[28]» گرافيكي برسند كه روابط بين فضاهاي ساختمان را نشان مي دهد. آن ها با انجام مطالعات همگون ساختمان ها، به سمت اين دياگرام ها هدايت مي شوند.
در عوض اگر ساختمان پچيده بود و يا اگر هيچ گونه ساختماني از نوع مشابه براي هدايت كار وجود نداشت، معمار بايد برخي از شگردهايي كه اخيراً  (در 15 سال اخير) تکامل یافته اند مانند استفاده از ماتريسها، شگردهاي خوشه اي[29] و نظریه ی گراف ها[30] براي تعريف مناسباتي كه بايد بين اجزاي مختلف ساختمان برقرار است، استفاده كند.
ماتريس ها ممكن است به صور مختلف استفاده شوند (ماتريس هاي تعاملی، ماتريس های وظيفه- تعامل، ماتريس هاي نیاز- خدمات و ماتريس هاي عملکرد- زمینه) تا ارتباطات مجزاي بين فضاهايي كه براي ساختمان تبيين شده را شرح دهند. شگردهاي خوشه اي اما براي گردهم آوری این فضاهاي مجزا در دسته هایی از فضاها است که تعاملی قوي با يكديگر دارند. همچنین به منظور جداسازي آن ها از فضاهايی از دسته هاي دیگری است که تعامل منفی، صفر يا ضعيف تری با آن ها دارند. براي مثال رابطه ی گيرنده- دريافت كننده ی خدمت بين نشيمن و آشپزخانه يك تعامل قوي است و رابطه ی گيرنده- دريافت كننده ی خدمت بين پستوي سرايدار و هر كدام از اجزاي بخش اداري، يك تعامل ضعيف است. ارتباط بين فعاليت هاي كتابخانه و فعاليت هاي تخليه ی زباله هاي آشپزخانه يك رابطه ی عدم تعامل محسوب می شود. ارتباط بين يك فضاي شلوغ بازي و فضاي آرام مطالعه و يا فضاي كتابخانه يك تعامل منفي مي باشد. نهايتاً نظریه ی گراف ها مي تواند براي سازماندادن تمامی این تعاملات (و خوشه هاي تعاملی) در يك گراف يا گراف جهت دار[31] كه نشان دهنده ی ارتباطات فضايي است كه لازم است در ساختمان وجود داشته باشد، مورد استفاده قرار گيرد. چنين گرافي يك نسخه ی پيچيده از دياگرام هاي حبابي است. گراف هاي پيچيده تر از اين نوع به مدد كامپيوتر توسعه مي يابند. هنگامي كه حباب هاي يك دياگرام متناسب با اندازه ی فضاها ترسیم شوند، معماران به مقطع طراحي پلان بنا تقرب يافته اند. علاوه بر این، تكنيك گراف دوگان[32] وجود دارد كه با شیوه ای مشابه، یک گراف يا گراف جهت دار را به شکل گیری پلان سوق مي دهد.

 

با استفاده از داده های مورد نیاز و فرايندي كه در فلوچارت مربوط به توسعه ی برنامه شرح داده شد، معمار اينك آماده ی نوشتن برنامه و ارائه ی آن به كارفرما و ديگر گروه هاي مجري طرح است. هرچند پيش از شرح فرآيند بهتر است به وضعيتي كه اطلاعات ناقص است بپردازيم. معمار نمي تواند با سازماندهي اطلاعات پيش برود اما بايد فعاليت هاي پژوهشي برنامه[33] را متقبل شود.
  

یک گراف دوگان

یک گراف جهت دار

 
پژوهش برنامه ی پیش رو:
وقتی کسب اطلاعات کافی از طریق کارفرما میسر نباشد، وظیفه ی معمار است که راهی برای آن بیاندیشد. بسته به نوع اطلاعات لازم، جمع آوري اطلاعات مي تواند در چندين روش متفاوت صورت گيرد. اگر بيش از يك نوع اطلاعات ناقص باشد، دسته اي از راهكارها ممكن است تواما به کار آید. از منظر پژوهش برنامه، سه دسته ازاطلاعات وجود دارد: دستوری[34]، واقع گرايانه[35] و مبتنی بر پیشبینی[36].
اطلاعات دستوری آن دسته از اطلاعات هستند كه اگر به درستی از كارفرما درباره ی اولويت هاي شخصي وی پرسش شود، قادر به پاسخگويي خواهد بود. اطلاعات واقع گرايانه اطلاعاتي است كه كارفرما ندارد اما مي تواند با روش هاي تحقيق متداول علوم رفتاری (مطالعه ی همگون، پيمايش و آزمایش) به آن برسد. اطلاعات مبتنی بر پیشبینی اطلاعاتي است كه كارفرما ندارد و با تحقيقات متعارف نيز خاصل نمي آيد. ناگزیر بايد با نماياندن محاسباتی از شرايط كارفرما بدان دست يافت. اين نمايش ریاضی مي تواند براي شرح شرايط متفاوتي كه كارفرما ممكن است با آن مواجه شود و ارزش گزينه هاي متفاوتي كه كارفرما مي تواند تحت آن شرايط داشته باشد، استفاده شود.
 پيش از آ نكه معماران بتوانند مشخص كنند كداميك از اقسام اطلاعات را نياز دارند، سئوالات بايد به طور واضحي معين شود. اولين قدم در شرح و تعيين سئوالات يافتن حيطه ی مشكلات، فرضاً با استفاده از طرح دسته بندي اطلاعات  بر مبنای هدف- وسیله[37]، مي باشد. این طرح طبقه بندي بر دو واقعيت بنیان دارد:  اين كه ساختمان ها ابزارهايي هستند براي آن که مردم کارهاشان را انجام دهند و اين كه مردم این کارها را در راستاي هدفي انجام می دهند. اگر بخواهيم در حالتي رسمي شرح دهيم اجزاي طراحي (شامل ساختمان ها)، عملكردهايي (قابليت هايي) دارند كه رفتارها را در جهت دست يابي به اهداف مردم (یا سازماندهاشان) كمك مي كند.
اين كلمات طرح طبقه بندي را شكل مي دهند كه هر كلمه در حكم اصطلاحي خاص براي بخشي از اين طبقه بندي است. اين طرح، بدين جهت مفيد است كه هر بخش آن، يك روش مرسوم است برای آن كه مردم نيازهاشان را شرح دهند. آن ها مي توانند عنوان كنند كه هستند، چه مي خواهند، چه كار مي خواهند انجام دهند، ساختمانشان چگونه به آن ها كمك خواهد كرد و اين ساختمان چه ويژگي هايي بايد داشته باشد؟ طبعا حیطه ی علائق هر تخصص حرفه اي، حول يكی از اجزاي طرح طبقه بندي متمركز مي شود:
شخص (يا سازمان)           رفتار سازماني
اهداف                 تحقيق در عمليات
رفتارها               علوم رفتاری و روانشناسي محيط
عملكرد                مهندسي سيستم
موضوع               پژوهش طراحي
 
هر يك از اين تخصص ها، شگردهایی براي پاسخگويي به شماري از سئوالات متفاوت مرتبط با محدوده ی خويش دارند. هنگامي كه سئوالات پژوهشي با حداکثر دقت تبيين شد، معماران بايد روشي را برگزينند كه معتقدند بهترين راه دست يابي به پاسخ سئوالات مي باشد. اگر سئوال يك اولويت است، آن ها تحقيق دستوری را بر مي گزينند و اگر مربوط به يك واقعيت ساده بود، روش تحقيق واقع گرايانه را انتخاب مي كند و اگر درباره ی ارزش گزينه هایي در شرايط متفاوت باشد؛ تحقيق مبتنی بر پیشبینی به کار خواهد آمد. اما اگر معماران مهارت لازم برای اين روش هاي مختلف را نداشته باشند، بايد از مشاوره ی متخصص هاي مربوطه، براي كار پژوهش خود بهره جويند. جمع بندی اين مسائل درفلوچارت زیر تصویر شده است:
 

اتخاذ رویکرد پژوهش برنامه    

استفاده از تحقيق دستوری:
اگر اطلاعات لازم چيزي است كه كارفرما مي تواند آن را تأمين كند معمار بايد راه هايي براي طرح سئوالات بدان گونه كه كارفرما بتواند جواب دهد بيابد. مسلماً متداول ترين راه، استفاده از سئوالات مستقيم[38] است كه اگر اين روش جوابگو نبود (چنانكه معمولاً نيست)؛ معمار مي تواند طراحي حدودی از ساختمان بر اساس جواب هاي فرضي به سئوالات، ارائه دهد. نوع واكنشي كه كارفرما به اين طرح حدودی از خود بروز مي دهد؛ اغلب پاسخي است به سوال معمار.
معماران اطلاعات خود را تا آن جا كه ممكن است با تخمين و استنتاج بسط مي دهند. آنگاه آنان طرحي حدودی براي نشان دادن چيزهاي مختلف در یک پس زمينه، مهیا می کنند. سپس به اتفاق كارفرما اين طرح هاي حدودی را با نمایاندن كيفيتي از اطلاعات زیربنای طراحي، مرور مي كنند تا واكنش كارفرما را نسبت به طرح و اطلاعات بسنجند. بسته به واكنش كارفرما، معماران اطلاعات بسط داده شده را نگه داشته يا تغيير مي دهند.
 
استفاده از تحقيق واقع گرايانه:
هنگامي كه اطلاعاتي كه معمار نياز دارد، اطلاعاتي واقعي است كه كارفرما ندارد؛ آنگاه روشي كاملاً متفاوت بايد اتخاذ شود. معمار بايد همان گونه كه علوم رفتاري عمل می کنند، كار تحقيق خود را انجام دهد: با استفاده از مطالعه ی موردی[39]، پيمايش، و نهايتاً آزمایش. بعضاً معماران توانايي اتخاذ پيمايشي ساده با استفاده از پرسشنامه را دارند اما اگر سئوال تحقيقي پيچيده بود، آن ها بايد از خدمات متخصصان علوم رفتاري مدد جويند.
اگر سوال حالت اكتشافي با پاسخ هاي تجربي دارد، آنگاه یک مطالعه ی موردی با تجسس پيرامون همه ی ابعاد سوال، مناسب تر است. در مقابل اگر سوال تخصصي تر و محتاج كنكاش بيشتري بوده و نيازمند دانشي اکتشافی[40] حول محور سوال باشد، معمولاً نوع دقيق تري از مطالعه (چه پيمايش و چه آزمایش) مورد استفاده قرار مي گيرد. در صورتی که سوال پیرامون روابط سببي[41] بين موضوعات يا وقايع مختلف بود، آنگاه آزمايش روشي مناسب تلقی می شود. اگر سوال در مورد توزيع انواع مختلف وقايع يا متعلقات متفاوت يك موضوع باشد، آنگاه پيمايش، ابزار تحقيقاتي مناسبي خواهد بود.
صرف نظر از نوع مطالعه، قواعد بنیادینی براي هدايت روش اجرا وجود دارد. هرگاه سوال در خصوص برخي شرايط پايدار و قابل مشاهده بود، محقق با مشاهده ی مستقيم به اطلاعاتي دقيق تر دست مي یازد. در عوض اگر سوال در خصوص چيزي ناپايدار در رخداد و يا چيزي كه اصلاً قابل مشاهده نيست (مثلا یک ايده) باشد، محقق مجبور است به ذهنيات اشخاصي كه هنگام رخ دادن اتفاق ناپايدار حاضر بوده اند يا كساني كه اطلاعاتي از رخداد غير قابل مشاهده دارند؛ اكتفا كند.
نهايتاً در صورتی که مجموعه سوالات نسبتا ساده باشد، تحقيق مي تواند در روشي غير مشاركتي، حتا با پست كردن پرسشنامه اجرا شود. اما اگر مجموعه ی سوالات واجد پيچيدگي زيادي باشد يا اگر سوالات پرسيده شده بستگي اساسي به پاسخ سوالات پيشين داشته باشد، آنگاه محقق بايد حاضر بوده و در مسير پژوهش مشاركت داشته باشد تا بتواند فرايند را براي دست يابي به پاسخ همه سوالات هدايت كند.
 
استفاده از تحقيق مبتنی بر پیشبینی:
 هنگامي كه سوالات تحقيق پيچيده و بر مبناي اتفاقاتي باشد كه در آينده رخ مي دهد لازم است معمار از تحقيق مبتنی بر پیشبینی استفاده كند. استفاده از مشاورين حرفه اي نيز ممكن است ضرورت يابد چرا كه روش تحقيق مبتنی بر پیشبینی حتا از تحقيق واقع گرايانه دشوارتر است. برخي از تكنيك ها مشابه شگرد هاي تحقيق واقع گرايانه است، اما عنصر اصلی اين گونه تحقيق متضمن تفاوتی اساسی است. به اين تكنيك، الگو سازي[42] اطلاق مي شود.
در اين تكنيك، الگویی خلاصه شده از شرايط تحت بررسي پياده مي شود که عموماً شامل ارائه ی محاسباتي از شرايط متنوع و مختلفي است كه موقعيت مورد نظر را تحت تأثير قرار مي دهند. براي نمونه در هنگام مواجهه با مقوله ی انتخاب سايت براي يك مركز خريد، گزينه هاي مختلف از منظر هزينه ها (موقعيت زمين، ماليات ها، هزينه هاي ساخت در سايت مزبور، و غيره)، سطح مركز خريد (تعداد مشتري هايي كه در زماني خاص از ساختمان استفاده مي كنند)، قابليت ديگر توسعه ها در همسايگي، مغازه هايي كه به طور بالقوه مايل به اشغال يكي از اين مغازه ها باشد و مواردي مشابه؛ تشریح می شوند. عوامل فوق در الگویي براي ارائه ی سود دهي مركز در شرايط اقتصادي مختلف در آينده، كنار هم قرار مي گيرند. با هر موقعيت اقتصادي مختلف چنان برخورد مي شود كه گويي قرار است اتفاق بيفتد. براي اين الگو از احتمالات حسابي استفاده و محصول آن را براي هر حالتي در آينده می تواند پیشبینی شود.
در واقع الگوها، ويژگي هاي شاخص يك موقعيت واقعي كه فعاليت سيستم تحت مطالعه را مورد تأثير قرار مي دهند را در مفاهیم ریاضی منتزع می کند. چنين الگویي كاربردهاي متعددی دارد. منجمله اين كه مي تواند نشان دهد كه سيستم، نسبت به تأثيرات متفاوت بيروني چگونه واكنش نشان مي دهد؟ يا اين كه مي تواند به تصميم گيرنده اجازه ی انتخاب مجموعه اي از فعاليت ها را بدهد كه بهترين نتيجه را توليد می كند. اين روش مي تواند اجزاي دروني حساس سيستم (آن هايي كه قوي ترين تأثيرات را بر محصول نهايي دارند) شناسايي كرده و اجازه ی مطالعه ی جزء نگر اجزاي آن را فراهم آرد. چنين شيوه ی مطالعه اي مي تواند بعداً به تجديد نظر و طراحي دوباره ی آن اجزا بيانجامد.
تحقيق مبتنی بر پیشبینی (كه بعضاً تحقيق در عمليات، تحقيق سيستمي و تحقيق تصميمي نيز عنوان شده) به تكنيك هاي تحقيق واقع گرايانه تكيه دارد. عموماً به تعداد قابل توجهی تحقيق واقع گرايانه براي ساختن الگوهاي حسابي مناسب لازم است. از اين رو تحقيق مبتنی بر پیشبینی فرآيندي وقت گير و پرهزينه است و صرفاً موقعي مورد استفاده قرار مي گيرد كه شواهد واضح و قوي مبني بر عدم وجود راهي ديگر براي دستيابي به اطلاعات لازم وجود داشته باشد.
 
آماده سازي برنامه:

پس از آنكه تلاش هاي تحقيقاتي لازم كامل شد، هر بخشي از اطلاعات در دسته های اطلاعات كلي مي گنجد. با اضافه شدن هر بخش از اطلاعات، اطلاعات جمع آوري شده با ليستي تفصیلی از اطلاعات مورد نياز مقايسه مي شود. هنگامي كه اين ليست كامل شد، نوبت به آماده سازي برنامه واقعي مي رسد. در حقيقت معمولاً توسعه ی برنامه ی كامل شده، پيش از تأمين آخرين بخش از اطلاعات آغاز مي شود. ماحصل برنامه ی سازمان يافته اين است كه كار مي تواند در حالي كه ساير اطلاعات جمع آوري مي شود، بر روي ديگر اجزاء ادامه يابد.

برنامه ی كامل شده عموماً به صورت كتاب يا جزوه ای تايپ شده در مي آيد. شكلي كه محتويات برنامه ارائه مي شود، بايد تابع منطق بنیادینی باشد كه برنامه بر اساس آن توسعه يافته است. یک روش مفيد براي اين كار، دستکاری طيف اطلاعاتي است كه در بالا توضيح داده شد. اين طيف بايد شامل موارد زير باشد:
ـ چه كسي کارفرما يا استفاده كننده است؟
ـ اهداف كارفرما چیست؟
ـ رفتارهايي كه پیرو نیل بدان آن اهداف به وجود مي آيد کدامند؟
ـ کدام عملكردها براي هدايت آن رفتارها در ساختمان لازم است؟
ـ شخصيت کالبدي ساختمان نهایتا چگونه خواهد بود؟
برنامه مي تواند شاکله ی را به خود بگيرد:
1- پیشگفتار: عنوان، مقدمه يا ديباچه، فهرست مندرجات. هدف و مفاد مطالعات، سازماندهي برنامه و روش شناسي برنامه ريزي.
2- مشتري/بهره بردار: اشخاص يا مؤسسات مذكور كه هستند و براي چه كسي ساختمان طراحي مي شود؟
3- مشكلات و اهداف: شرايط موجود چه هستند و چه مشكلاتي براي كارفرما ايجاد مي كنند؟ اهداف كارفرما چيست كه تغيير در شرايط فوق را ایجاب می کند؟
4- رفتارهاي خواسته شده: مشتري يا بهره بردار مايل است قادر به انجام چه كارهايي برای تحقق اهداف خود باشد و چه نقطه نظرات خاصي براي ساختمان دارد؟
5- معیارهاي عملكردي: ساختمان چه عملكردهايي را بايد براي بهتر صورت گرفتن رفتارهاي فوق تأمين كند؟ شامل معیار هاي عملكردي براي سيستم هاي مختلف عملياتي ساختمان، ليست احتیاجات در اتاق هاي مختلف، دياگرام هاي حبابي، يا ديگر ابزارهاي مشابه اي كه روابط مهم بين اجزا و اتاق هاي ساختمان را نشان مي دهد.
6- معیارهاي موضوعي: نيازهاي کالبدي كه توسط قوانين فرادست تحمیل مي شود، خواسته هاي كارفرما و مواردي از اين دست.
7- رویکردها: مطالعات همگون، الگوها، ايده هاي سازمان دهنده و ديگر شکل های پيشنهادات كه راه هاي دستيابي به طراحي ساختمان را به معمار نشان مي دهد.
8- موخره: فهرست اعلام، ضمایم، ارائه ها، واژه نامه، كتاب شناسي و غيره …
 برنامه مي تواند تحت لوای "كارفرما/ بهره بردار" با موارد روبرو مواجه شود. شناسايي كارفرما و بهره بردار، پيشينه ی بهره بردار، شخصيت آماري كارفرما و بهره بردار، طرز فكر بهره بردار، پيشينه ی عملكرد و توسعه ی مؤسسه ی كارفرما و مواردي از اين دست.
"مشكلات و اهداف" مي تواند شامل موارد روبرو باشد: توضيحي از عمليات كنوني كارفرما و تحليل شرايط موجود، واقعيت هاي تأثيرگذار بر راه حلهاي معماریانه ی مشكلات كارفرما، محدوديت هاي موجود، اهداف و خواسته هاي عمومي كارفرما و اهدافي كه اين پروژه ی را تحریک مي كند.
بخش "رفتارهاي خواسته شده" بايد اهداف و اصول پروژه را مورد بحث قرار دهد. پروژه چه كاري را بايد براي كارفرما در ابعاد عملكردي و رفتاري انجام دهد؟ تحميل هاي اجتماعي و رفتاري موجود در طرح کدامند؟ كداميك از رفتارها منتج از وظایف هستند؟ و كدام تحت تأثير جامعه است و كمتر ساختاري مي باشد؟ همچنين زير مجموعه كه با شرايط ، برنامه هاي زماني، محدوديت هاي زماني، اولويت ها و بودجه ی پروژه سروکار دارد.
"معیارهاي عملكردي" مي تواند شامل این موارد باشد: قوانين عمومي براي چیدمان عرصه های عملكردي و موقعيت آن ها در سايت؛ الزامات اجرا براي هر يك از سيستم هاي عملكردي شرح داده شده به صورت اتاق به اتاق؛ نيازهاي عملياتي و محيطي براي محدوده هاي عملكردي مختلف، و ابزارهاي مختلف براي شرح روابط دروني بين فضاها شامل دياگرام هاي حبابي، گراف هاي روابط و ماتريس هاي تعاملات بين فضاها و...
"معیارهاي موضوعی" شامل معیارهاي طراحي معماریانه، ليست شخصيت هاي کالبدي، ساختمان و اجزايش، تجهيزات، محصولات، مواد اوليه اي كه كارفرما مايل است در ساختمان استفاده شود و نيز شيوه ی تأثير آن ها بر طراحي ساختمان. آئين نامه ها و ديگر استانداردها كه طراحي ساختمان را تحت تأثير قرار مي دهند.
"رویکردها" كه شامل مواردی از این دست است: مطالعات گونه شناسي كه نشان دهنده ی سبكي كه ساختمان هاي مشابه بر اساس آن طراحي شده اند، الگويي از راه حل ها به مشكلات خاص ساختمان، مرحله اي از فلسفه ی طراحي يا روش طراحي كه نحوه ی مواجهه ی معمار با مشكل را تحت تأثير قرار مي دهد و ايده هاي بنیادین سازمان دهنده كه توسط آن مشكلات پروژه قابل حل خواهند بود.
جزوه يا كتابچه اي كه شرح آن رفت نيازمند مدارج قابل تأملي از مهارت ها در زمينه هاي مختلف است. در حالي كه گسترش اطلاعات برنامه نيازمند تمرين بر مهارت هاي منطقي و محاسباتي است، توسعه ی برنامه نيز خود محتاج مهارت هاي ويرايشي، نوشتاري و سازماندهي مي باشد.
لازمه ی چاپ كتاب يا جزوه، داشتن مهارت هاي طراحي گرافيكي و هنري است. نوشتن مطالب در سياقي متوالي كافي نيست. مطالب بايد چنان در صفحه نمودار شوند كه بخش هاي مختلف از هم قابل تميز بوده، نكات مهم تر شاخص و برجسته شده و برنامه را قابل فهم تر كند. تصاوير به كار رفته بايد به منظور تقويت مطالب مندرج در كتاب استفاده شوند.
 
ارائه ی يك برنامه:
به طور عادي لازم است معمار ارائه ی شفاهي از برنامه به كارفرما داشته باشد. در حالي كه برنامه ی نگاشته شده مي تواند بخش زيادي از جزئيات برنامه ريزي ساختمان را شامل شود، گزارش خلاصه شده و شفاهي برنامه مي تواند به كارفرما در حصول دركی بهتر، كمك كند.
 معماران عموماً برنامه را علاوه بر كارفرما به گروه هاي بهره بردار (كه اين ها اغلب گروه هاي متفاوتي هستند) نيز ارائه مي دهند. در حالي كه گروه كارفرمايان همواره آمادگی ذهنی پیشنهاد تغيير را ندارند، در دو دهه ی اخير مخالفت صريح گروه های بهره بردار با تغييرات ممكنه به امري معمولي تبديل شده است. معماران براي دست يافتن به اين كه در راستاي توجه جه كسي بايد صحبت كنند، با وضع دشواري روبرو مي شوند. آيا به تایید سریع تر خلاصه ی برنامه برای تامین رضایت احتمالی كارفرما بیاندیشند؟ در این صورت آيا معمار بايد مهارت خود را در ارائه ی عمومي براي برجسته كردن بخش هاي قابل قبول و نيز كمرنگ ساختن ابعادي كه كمتر مقبول مي افتد، به كار گيرد؟ آيا آن ها در جهت باورهاي شخصي خود براي اثبات كيفيت هاي حرفه اي كه پذيرش طرح را در راستاي صداقت و بيمه ی كيفيت پروژه تضمين مي كند، صحبت مي كنند؟ يا برعكس بايد آن ها حالتي بي طرفانه تر اتخاذ كنند؟
 تقريباً واضح است كه بهترين راه اتخاذ حالت بينابين است نه تنها معماران بايد ابعاد مختلف را به صورت واضح و عادلانه ارائه دهند كه بايد اطمينان يابند كه ارائه شان ناخواسته ابعادي از طرح را بر ديگر ابعاد ترجيح ندهد. مهارت خاصي در ارائه لازم است كه به قابليت تصور آنچه شنونده می خواهد بشنود، بستگي دارد.
 
جمع بندی:
 برنامه ريزي معماریانه بسته به پيچيدگي پروژه، از مراحل متعدد خاصي تشكيل شده و به مهارت هاي متفاوتي نياز دارد كه برخي از آن ها بسيار متفاوت از فعاليت هاي معمول يك معمار است.
هنگامي كه معماران زير نظر كارفرمايي فعاليت خود را آغاز مي كنند بايد به سرعت دركي از نوع ساختماني كه او نياز دارد به دست آورند. اگر آن ها با نوع ساختمان آشنا نباشند بايد بتوانند به شناختی سريع دست يابند. یک پرسشنامه و ليستي از سئوالات استاندارد كه در اختيار كارفرما قرار مي دهند، می تواند در مراحل اوليه ی برنامه ريزي به مدد معماران آید. آن ها پس از مصاحبه هاي اوليه كه شخصيت عمومي بنا را به دست مي دهد به سمت بسط يك حيطه ی كلي از اطلاعات كه براي طراحي ساختمان لازم است، پیش می روند. در اين مرحله تجربه هاي سابق در برنامه ريزي به درد خواهد خورد، خصوصاً اگر آن ها بتوانند اطلاعات برنامه را با توجه به اشخاص، اهداف، رفتارها، عملكرد و موضوع دسته بندي كنند. اين نوع دسته بندي به آن ها اجازه مي دهد تا نواقص و احتیاجات اطلاعات را بيابند.
يكي از اقسام اطلاعاتي كه ممكن است در نظر گرفته نشود، ترجيحات كارفرما است. اين اطلاعات به راحتی توسط بسط پیشنهادات طرح حدودی، به دست مي آيد. به اين روش تحقيق دستوری اطلاق مي شود.
 نوع ديگر از اطلاعاتي كه ممكن است در نظر گرفته نشود اطلاعات واقع گرايانه است. اين نوع اطلاعات بايست به شیوه ی علوم رفتاري تأمين شود. هر گاه كه اطلاعات پيچيده بود مي توان از تحقيق مبتنی بر پیشبینی كه از تكنيك هاي الگو سازي مبتنی بر پیشبینی بهره مي جويد؛ استفاده كرد.
هنگامي كه اطلاعات كامل شد معماران بايد برنامه را به صورت نگاشته شده و قابل نشر، سامان دهند.  همچنین ارائه اي شفاهي و نوشتاري به كارفرما و بعضاً بهره برداران داشته باشند. وقتي كه برنامه كاملاً توسط كارفرما پذيرفته شد، بايد به عنوان زيربنايي براي ساير مراحل طراحي ساختمان عمل كند.
 معماران در مراحل اوليه ی برنامه ريزي، بايد از مهارت هاي محسباتي، منطقي و تحليلي بهره جسته و از شماري از مهارت هاي خاص برنامه ريزي (ماتريس هاي تعاملي و گراف هاي روابط) سود جويند. در مراحل نهايي توسعه ی برنامه، معماران بايد قادر به بهره گرفتن از مهارت هاي نوشتاري، ويرايشي باشند. ممكن است لازم شود كه آن ها از دياگرام ها، ترسيمات و نقشه ها مدد جسته و برای چاپ آن متوسل به مهارت هاي طراحي گرافيكي شوند تا اطلاعات را سامان دهند. نهايتاً آن ها بايد قادر به ارائه ی شفاهي قاعده مندي از برنامه در مقابل كارفرما و گروه هاي بهره بردار باشند.

[1] Programming.
[2] Planning.
[3]  Technical Description.
[4]  Schematic Design.
[5]  Proposal.
[6]  Design Development.
[7]  Construction Documents.
[8]  Construction.
[9]  Conceptual Development.
[10]  Factual Research.
[11]  Survey.
[12]  Type Study.
[13]  Information-Gathering.
[14]  Interrelation.
[15]  Programming Statements.
[16]  Program Outline.
[17]  Person-Structural Properties.
[18]  Event-Functional Properties.
[19]  Event-Structural Properties.
[20]  Object-Functional Properties.
[21]  Object-Structural Properties.
[22]  Data Evaluation.
[23]  Revise Process.
[24]  Value Terms.
[25]  Decision Theory Technics.
[26]  Systems Theory Consultant.
[27]  Operation Research.
[28]  Bubble Diagrams.
[29]  Clustering Technics.
[30]  Graph Theory.
[31]  Di-Graph.
[32]  Dual Graph.
[33]  Program Research Activities.
[34]  Authoriative.
[35]  Factual.
[36]  Projective.
[37]  End-Means Information Classification Scheme.
[38]  Direct Question.
[39]  Case Study.
[40]  Exploratory Knowledge.
[41]  Casual Relationship.
[42]  Modeling.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۲ساعت 6:9 توسط وحید وحدت |