27 آگوست 2008:

بین چارلستون و هازارد. 1:45 دقیقه مانده به هوستون. در ارتفاع 38000 فوتی و در دمای 80- فارنهایت. به این می گویند تغییر هویت. از واحد طول گرفته تا تقویمم شد فرنگی. سرعت 835 کیلو متر در ساعت. آخیش! این آخری را فهمیدم که یعنی خیلی سریع.

 

از آن خرس کونفوکار که بگذریم، صدا وسیمای هواپیما یک فیلم مستند در مورد یکی از ساختمان های آقای پیترخان آیزنمن نشان داد که به غایت دیدنی بود. مجری برنامه هم به روش خاص و جذابی ساختمان را معرفی کرد اما اینکه نتیجه گرفت ساختمان بی الگوی آقای معمار، بازآفرینش اصول پنهان معماری گذشته شهر بوده، باید بدین شکل اصلاح شود. معماری ساختمان تقلید شکلی موبه مویی از نقشه راه های شهر را کانسپت خود قرار داده بود.

نکته دیگر فیلم نیز برایم بسی

حتما خیلی گرسنه بودم که وسط جمله پریدم سروقت نهار (شام به وقت فرانکفورت). حالا که کار به اینجا کشید لازم می دانم از آقای فرزام از پرشیا تراول که سرخود برای من غذای مسلمانی سفارش داد تشکر کنم. (این همان آقای فرزامی است که بلیط بی ویزا برای من تهیه کرد و مشمول غضب پدر شد. از آن پسرهای مودب یا به تعبیر بابا سوسول که محض سرگرمی در یکی از املاک پدری کار E-Marketing می کرد. ایشان هم فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و مشغول خدمت مقدس سربازی بود.)

برگردیم سر فیلم. نکته دیگری که برایم بسیار جالب بود، این که با وجود بی علاقه گی ام به دی کانستراکشن که به مقاله ویروس دریدا باز می گردد، فیلم و ساختمان برایم جذابیتی بسیار داشت. علت را باید در ماهیت ساختمانی فیلم دانست. دیدن تصاویر نهایی ساختمان ها در ژورنال ها یک چیز است و آگاهی از کم و کیف Construction آن یک دنیای کاملا متفاوت. بله! فرنگی شدیم رفت.

+ نوشته شده در چهارشنبه ششم شهریور ۱۳۸۷ساعت 9:29 توسط وحید وحدت |