اگر نظریهپردازی معماری، فوتبال بود، سالینگروس هم مایکل اون بود.
خط حملهی خشن تیم ترادیشنالیسم.
همسر سالینگروس گفت که نیکوس آشپز قابلی است.
گفتم اگر برای آشپزی از «الگوها» استفاده می کند من حاضر نیستم بخورم.
با خنده میانهی خوبی نداشت گرچه بالاخره رمزگشایی شد.
در مورد ساختمان دیکانستراکشن مگی، اثر زاها حدید که مرکز بیماران سرطانی است صحبت میکردیم. می دانستم که متنفر است. گفتم به نظر ساختمان خوبی است خصوصا برای بیماران. به تیک نهم نرسیده بود که ادامه دادم، باعث میشود بدانند چیزهایی بدتر از سرطان هم وجود دارد.
اگر ادامه نداده بودم احتمالا من هم به این نکته پی میبردم.
خداوند به سالینگروس 12 تیک عصبی مختلف را همزمان هدیه کرده بود.
هدیهی خدا به من این بود که نمی توانستم جلو خنده ام را بگیرم.
به زودی یک آلبوم عکس هدیه میگیرم. رویش احتمالا نوشته سفرنامهی سنآنتونیو، از طرف راهنمایی و رانندگی تگزاس.
هرچه زودتر باید دو واحد ریاضی بگیرم. این خارجیها، چراغقرمزشان یک معادله دومجهولی است. اصلا چراغ را گذاشتهاند که بتوانند بالایش دوربین نصب کنند. تنها شباهتش با ایران و کربلا در این است که سبز، خوبه است و قرمز، بده.